دلم میگیره
گاهی از یه حرف
از یه جمله
از یه کلمه ی ساده
حتی یه نگاه
دلم میگیره از هرچی که اون لحظه بهانه بده دستم تا چشام پر اشک شه
نمیگم حساس نیستم
زودرنج نیستم
یا اینکه لوسم
اما...
گاهی
دلم میگیره...
پ.ن: 7 شهریور
عدد دوست داشتنی من...
عجب دلی داشتم که 1 سال اینجا چیزی ننوشتم!
عچب تر دلی داشتم که حتی بهش سر نزدم...
عجبناک تر اینکه عجب رویی دارم!!
دیگه دنبال بهونه نیستم. اما حقیقت اینه
اینکه تو وبلاگ دیگه ای هرچند تو مبحثی کاملا متفاوت می نویسم
اینکه خودم رو درگیر گهگاه فیس بوق کردم
اینکه درس
اینکه کنکور
باز کنکور
باز...
اینکه خیلی از خواننده هام
پشت در وبلاگ قبلی
جا موندن.......
پاییز اومد
و من برای اولین بار تو این فصل
مشتاقم !!!!!
روزهای زیبا باز هم دارن شروع میشن
و من
خوشحالم !!!!
بهترین روزهای زندگی دارن باز هم جاری میشن تو لحظه به لحظه نفسهام
خدایا شکرت
با این کارت تازه کم کم بی حساب میشیم . بخاطر تابستون دردناکی که سرم آورده بودی
اما
ارزشش رو داشت.....
مهر اومد
اما
با مهر شروع نشد...
با مهر به عزیزترین های مقطعی ام...
امسال بر خلاف همه ی سالهای پیش سکوت کردم
اما...
یاد یاران ما را بس....
باز هم یقین که جاتون تو قلبمه . تک ستاره ی دلم و.... جناب شاعر !!!
این تابستون با چشم به هم زدن نگذشت
این تابستون خیلی طول کشید
خیلی کش اومد
اولین تابستون عمرم که هر روز لحظه شماری میکردم برای تموم شدنش...
خوشحالم که داره تموم میشه
خوشحالم که هوا دیگه سرد و پاییزی شده
خوشحالم که برای اولین بار مشتاقانه میرم سمت پاییز
مثه مادری که بچه ش رو سر راه گذاشته و بعد 20 سال پشیمون پیداش میکنه و در آغوش میکشش
شاید حالا برعکسه
من مادرم رو ول کرده بودم و میرم سمتش
پاییز ، مولد من....