-
۱۷.اولین پست در دومین ماه
یکشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1391 16:32
معذرت نمی خوام از اینکه یه مدت بسیااار طویل نبودم و اینجا ننوشتم معذرت نمی خوام از اینکه به یادتون نبودم جون واقعا بودم. معذرت میخوام از اینکه بهتون سر نزدم چون واقعا درگیر بودم معذرت نمی خوام دخترک گلم چون تو همیشه و هر لحظه باهامی چه اینجا ثبت شی چه نشی با اینکه شاید حالا حالاها هم تصمیم به نوشتن نداشتم اما امروز تو...
-
۱۶.بازی
دوشنبه 29 اسفندماه سال 1390 03:42
طبق رسم پایان هر سال: بازی " بهترین های سال ۹۰ " بهترین روز سال ۹۰ : ۲۴ بهمن بهترین هدیه : کارت پستال بهترین سفر : شمال بهترین دوست : هه ... بهترین غذا : سبزی پلو با ماهی دستپخت مامان کتی بهترین فیلم : اگه نگم جدایی نادر اینا خیلی حرکت خزیه نه؟! بهترین کتاب : انگار گفته بودی لیلی... بهترین پست : آرمانشهر...
-
۱۵. تصمیم کبری
جمعه 26 اسفندماه سال 1390 01:50
چند روز پیش که عکس خانوادگی میگرفتیم یه تصمیم جدید گرفتم شاید از اون تصمیما که تو کل زندگیت فقط یک بار میگی اما گفتنشم کم ارزش نیست قصد دارم از اولین روزی که (نیاد اون روز ) مزدوج شدم هر شب یک عکس دو نفره بگیریم.هرشب هرشب و هرشب بدون استثنا حتی اگه قهر بودیم حتی اگه از هم دور بودیم تکی تکی بگیریم زمانی که سه نفر یا...
-
۱۴. اطلاعیه
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1390 00:05
به چند عدد دست و پای اضافی که اراده شان به مغز اینجانب متصل و اختیار و مسئولیت ِحوصله و حس و حالشان مربوط به خودشان باشد جهت انجام حرکت های جوگیرانه ی روتین آخر سال به شدت نیازمندم.
-
۱۳ !!!
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 02:27
امشب هم از اون شبا بود. تو راس میگفتی رویا...... هه... امشب 13 اسفند... مثل 13 مهر و 13 اردیبهشت .... مثل شماره ی این پست..مثل نحصی این عدد..... پ.ن: پست خصوصی پ.ن2: این قالب چقدر با روح پاک و شاد و بی دغدغه ی مهیاسم سازگاره...این رو گذاشتم تا مامانتم خجالت بکشه و به قول اطرافیای این روزها ، دوباره فرناز سابق بشه!!...
-
۱۲. تو...
شنبه 13 اسفندماه سال 1390 01:12
چقدر این روزها صدای ناله ی شاهین بهم فاز میده... چقدر این روزها یه کم بیشتر از برف به بارووون احتیاج دارم... چقدر به یه دوست مثل ستاره ی لعنتی چقدر به کمی دلداری و امید کاذب مثه وجود ب ه ا ر... چقدر به کمی انرژی ... جقدر به تو... تو... تو... اینها همه٬ بهانه بود... تو.. تو.. تو.....
-
۱۱.شرم اندگی
شنبه 6 اسفندماه سال 1390 02:39
واسه خودم متاسفم ! هیچوقت به روی خودم نیاورده بودم که چقدر بی اراده ام ! اما امشب واقعا دیگه به رگ غیرتم بر خورد! یکی نیس بگه آخه تویی که یه سری کارا رو واقعا دوس داری چرا انجامشون نمیدی و فقط میشینی الکی آه میکشی؟ چرا وقتی عاشق نوشتنی وبلاگی رو که دوستش داری ول میکنی ؟ چرا دوستایی رو که اینهمه واست عزیزن به راحتی با...
-
۱۰
شنبه 1 بهمنماه سال 1390 00:25
خوب دیگه !! چون فهمیدم و خوشم نمیاد اینجا خونده شه ، پست های آتی = پسوورد
-
۹.چه عجب...
پنجشنبه 29 دیماه سال 1390 21:48
((ببخشید که نبودم )) !!! این تنها جمله ایه که بعد یه ماه و خورده ای می تونم بگم ! حالا حتمنم مخاطبش شما نیستید . شاید به خودم ! حالا اینا رو بیخیال . حوصله اضافات گویی ندارم ! خدا رو شککککر امتحانا تموم شد (صرف نظر از نمره ها ) دوس داشتم مثه هر سال روز تولدم رو آپ کنم و کلی حرف داشتم واسه زدن . اما خب ٬ نشد ...! خیلی...
-
8. من !!!
دوشنبه 14 آذرماه سال 1390 23:56
تو راهروی ساختمون مرکزی داشتم راه میرفتم که پشت شیشه ی رزروشن سلف عکس یک دختر کوچولوی خوشگل که چسبونده بودن توجهم رو جلب کرد..بی اختیار از حرکت ایستادم _ ببخشید... + خانم تایم شارژ تموم شده.فردا بیاید _نه نمیخوام شارژ کنم... میشه عکس این بچه رو بهم بدین ؟؟؟ + این رو میخواین ؟؟؟ چرا ؟؟ _ آخه مال منه !!!! یه لبخندی...
-
۷
سهشنبه 8 آذرماه سال 1390 23:43
دقت کردین سال به سال نمی رقصیم و شادی نمیکنیم همین که دم محرم میشه زرت و زرت مهمونی و آهنگ و بزن بکوب و آرایش و مدل مو های جدید و ... از ترس اینکه ای وای ۲ ماه قراره بپوسیم !! حالا انگار اون 10 ماه دیگه خیلی کیفمون کوکه ! والله با این نوناشون !!! طبق عادت و عرف و سنت و ادای احترام ، منم مثه همه ماه محرم رو تسلیت...
-
۶
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 22:50
نگو که عشق معجزه نمی کند بعد از رفتنت مدتهاست که با یک چشم گریه می کنم....
-
۵.دنیای این روزای من
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 23:24
این روزا واقعآ وقت آپ کردن ندارم ٬ شاید ! از دانشگاه که میرسم خونه یه جنازه ام که واقعآ نمی دونم چه جوری می تونم خودمو به تخت برسونم گاهی حتی لباسامم عوض نمی کنم ! وقتایی هم که خونه ام مقوله ی گ ش ا د نمیزاره که پاشم دو ساعت کامی رو روشن کنم و واستم بالا بیاد و ... دائم با گوشی کانکت میشم و بچه ها رو می خونم. کلآ یه...
-
۴
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1390 23:25
خورشید هم گاهی دروغ می گوید وقتی آفتاب گردان ها سر بلند نمی کنند...
-
۳
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1390 17:12
مثلا پاییزه اما زمستون اومده خودشو به زور جا داده بیچاره برگای زرد درختا موندن حیرون دونه های برف سقوطشون رو راحتتر میکنه و بعد هم اون پایین دفن میشن روال زندگی همه قاطی شده به جز کلاغ ها...
-
۲.مار نا پرورده
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 23:40
پیراهنم سالهاست که آستینی ندارد تو از کجا آمدی ...؟!
-
۱.باز آمدم
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 21:10
مستآجر نشین نیستیم.اما گاهی اجبار برای تعویض ملک را به وجود می آورند. هر چند مجازی... حالا این ما و این شما و این خانه ی جدید و ... همین دیگه فردا احتمالآ یک مهمان ویژه داریم ! راجبش حتما می نویسم...