بیشتر حرفهام رو یه جای دیگه خالی می کنم و وقتی اینجا رو باز می کنم می مونم که چی بنویسم؟ از کجا بنویسم؟؟
باز یه مرداد دیگه اومد یه مرداد داغ و داغون کننده از بچگی از مرداد بدم میومد و از بزرگی از متولدین مرداد !
این تابستون رو فقط با عشق خاطرات بهاری که گذشت و امید به پاییز می گذرونم ! یه جورایی وقتی باد بهار میفتم دلم می خواد هرچه زودتر تابستون تموم شه ولی از طرفی هم کلی کار نا تموم دارم از اونایی که هروقت تو طول سال پیش میان میگم "باشه واسه تابستون.." اما دریغ از تابستون...
ماه اخیر ماه جالبی نبود حداقل برای ساختمون و اهالی ما. جدیدا یه تصمیم بزرگ گرفتم یه تصمیم خیلی حیاتی که شدیدا زندگی مهیاس رو تحت تاثیر خودش قرار میده! اما می دونم اگه هدفم رو بفهمه زیادم ازم ناراحت نمیشه. دلم تنگشه....