من عوض میشم
تو عوض میشی
زندگی و شرایط، آدمای توی زندگی
رویاها و اهداف و خواسته ها
همه و همه عوض میشن
همونطور که
من عوض شدم
تو عوض شدی
زندگی و شرایط......
وقتی کسی سیبی گاز می زند
_میوه ی مورد علاقه ات
وقتی عابری چتر آبی اش را در ایستگاه جا می گذارد
_رنگ محبوبت
وقتی مارلبرویی کنج ایوان خاموش می شود
_مارک همیشگی ات
یا وقتی گمشده ای آدرسی می پرسد
_کوچه ی یکی مانده به تو
اصلا
هرآنچه به تو مربوط می شود
مرا
به وجد می آورد
درست مثل روز اول....
زهرا
می دونم که اینجا میای
دلم برات تنگ شده
خیلی زیاد
خیلی خیلی زیاد
خیلی بیش از اونکه فکرشو بکنی
خیلی........
تعطیل بودن چند ماهه ی بلاگفا باعث شد که این بار نمی دونم به کدامین دلیل از این مناسبت نگذرم و این جا پست بنویسم
یاد اون سر رسیدی افتادم که توش وبلاگ به وبلاگ ،پست به پست ، خط به خط و کلمه به کلمه ی نوشته هام زیر و رو شده بودن. راجع به همه شون اظهار نظر شده بود، همدردی شده بود ،سوال های زیادی مطرح شده بود و سه نقطه هایی که توشون هزاران حرف بود....
با این کارت باعث شدی که خودم هر چند وقت یک بار پست به پست و خط به خط و کلمه به کلمه ی نوشته هام رو بخونم و مرور خاطرات کنم ، درس بگیرم ، بفهمم کی بودم و کی شدم ، و خودم رو جای تو بزارم و بفهمم چرا واست سوالاتی پیش اومد و چه سوالا و حرف هایی پشت سه نقطه هات می تونست باشه
حالا ، اون سر رسید زیر خروارها کتاب داره خاک میخوره ، و تو دیگه کلمه به کلمه ، خط به خط ، پست به پست و حتی خود این فرناز رو هم نمی خونی
خدا می دونه الان که تو این ها رو می خونی ، اگر بخونی ، چه تاریخی رو گوشه ی سمت راست پایین لپتاب یا بالای تبلتت نشون میده. ولی امیدوارم مثل اون دسته گلی که امروز برات فرستادم و زدی تو ذوقم برخورد نکنی
حداقل احساست رو بزار لای همون سررسید خاک خورده ای که یه روزی بهم نشون میداد چقدر خط به خط و کلمه به کلمه ی زندگیم واست خوندنی ان....
بگذریم.....
امیدوارم سال بهتری داشته باشی . همراه با دو ، سه اتفاق مطلوب و موندگار ، یک افتخار بزرگ و به میزان دو سوم سال روزهای شاد و حداقل ده روز به یاد موندنی
امیدوارم این آرزوهای کاملا معقولانم برخلاف آرزوهای خیلی خوب و رویایی کلیشه ای ، قابل ایجاد و مورد قبولت باشن
تولدت مبارک